عادی و دوست داشتنی
بعضی وقتا چیزهایی توی زندگی آدم پیش میاد. که بعدها می فهمیش و دلت می سوزه. و وقتی می بینی داری از دستش میدی. جیگرت آتیش می گیره.
یه روز یه روزنه ی نوری رو آقام امام حسن فرستاد تو زندگیم. کاملا عادی بود و دوست داشتنی. همین عادی و دوست داشتنی. جرقه ایه که امروز شما خودتونو بیشتر می شناسین. مسیر زندگیتون عوض شده و هرکدوم یه لقبی دارین. همین عادی و دوست داشتنی باعث شده که الروند داشته باشین که صد برابر حکمتش بیشتر از اون عادی و دوست داشتنی باشه. همین عادی و دوست داشتنی باعث شد امروز به جای یه آدم متکبر و بدخلق یه گلورفیندل داشته باشین که شما رو بیشتر از خودتون دوست داره.
همین عادی و دوست داشتنی منشا خیلی چیزهای زندگی منه. شاید تنها مردی باشم که تو زندگیم از مرد جماعت متنفر بودم و هستم و خواهم بود. اما این عادی و دوست داشتنی رو همیشه دوست داشتم. و حالا امروز می بینم که با ناله و درد میگه: آی.. آی.. بزرگه.... بزرگه...افتادم...افتادم.
آره خیلی بزرگه و هیچوقت نتونستیم شکستش بدیم. میدونم چی میگی. می فهممت. خودش بزرگه و تیغش بران. قلبو از وسط نصف می کنه. روحو می شکافه. می فهمم آتش و دود چیه.به قول خودت من دانم تو دانی.
ولی نور من. همیشه محکم بودی. اگه همه کسایی که حالشون مثل تو بود شکایت می کردن تو شکر می کردی. و با شکرت یاد می دادی. و چقدر خوشحالم که تاریکی ها می گفتن که تو شبیه فلانی شدی. به خودم افتخار می کنم که شبیه تو شدم. اگه خدا می خواد تو رو ازمون بگیره. شکر می کنم. مثل خودت. برات دعا می کنم. و کسایی که این بیرقو می بینین. این عادی و دوست داشتنی به گردن همه تون حق داره.
شنیدم زمان تو والینور کند میگذره. اگه سوار کشتی شدی و رفتی. چند ساعتی صبر کن. تیغ زمانو به جون می خرم و میام. ااگه از هم جدا شدیم. همیشه به یاد تو .
حکم پیک!
- ۹۲/۱۱/۱۹