مغکده

Everything is god,The light of god and The shadow of god

مغکده

Everything is god,The light of god and The shadow of god

به کجا آمده ای؟
مغکده

به سرای آتش وارد مشو.مگر سرها واپوشانده،پنام بر دهان نهاده و کفشها بیرون کرده. و به او ننگر چه اگر او نیز به تو بنگرد. آتش به آتش گیرد و نتوانی بیرون رفتن. دیوانه ای شوی از دیوانگان این سرای.چه چیزها که از تو نگیرد و چه چیزها که به تو ندهد.

یزشن آخر

کافر همه را به کیش خود پندارد!

دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ب.ظ
ذات انسان، دوست داره هر چیزی که والا تر است. شبیه خودش باشد. خدای انسان ها شبیه خودشان است. قوانینشان شبیه فطرتشان است. کسی را به عنوان دوست و یا حتی شریک زندگی انتخاب می کنند که شبیه به خودشان باشد. به قول معروف در و تخته باهم جوره و همیشه دوست دارند اینجور باشد.

اما انسان چقدر همه چیز را با شبیه خودش قرار دادن پست می کند.همه چیز را مانند خودمان می دانیم. زیبایی ها را به کثافت می کشیم.ما خودمان را به عنوان همه چی معرفی می کنیم. اگر انسانی باشیم که خودمان یخ زده و سردیم. دنیا را یخ زده و سرد می دانیم.حیف این دنیا نیست. دنیا نقص دارد. اما بسیار زیباست.ما صادق ها، سگ های ولگردیم که در لجن خودمان غرقیم و به گردن دنیا می اندازیم.

به هر گوشه ای نگاه می کنیم. انسان دروغی از اعماق قلب سیاهش می گوید. انسان همیشه دروغ می گوید و هیچوقت خسته نمی شود. دروغ می گوییم به جامعه مان ، به دوستانمان ، به خانواده مان و حتی به خودمان.انسان باید اسم خودش را می گذاشت دروند ، اشموغ ، دیو.چه زیبا به کار برد این کلمه را اشو زرتشت.

انسان دروغ می گوید همیشه که به اندیشه ای والا اعتقاد دارد. اندیشه اش هرچیزی که باشد. و همه شان به اندازه ی دیگری کثیف هستند. واقعا بین آنکس که گرد خانه کعبه می گردد فرقی نیست با کمونیستی در چین. چون هم اسلام آن مسلمان و هم کمونیسم آن چینی از ذهن پلید و سیاه بشر آمده.

دروغ بسته ایم به همه چیز.به دنیا که رحم نکردیم. دنیا را جهنم کردیم.روح جهان هر روز از ما شکایت می کند و ما در حالی که با تکبر قدم بر می داریم می گوییم لعنت به دنیا که انقدر پست است.

خدای ما شبیه خودمان است. خدای ما می کشد. شکنجه می دهد. چرک و خون می دهد به خورد بندگانش. دست قطع می کند و پا قطع می کند. و بعد از اینکه لذت برد و گفت عجب شکنجه ای بود. دوباره می آفریندت و دوباره شکنجه می دهد.خدا به بندگان در دنیا و آخرت عذاب نازل می کند.

حالم از این خدا بهم می خورد.قطعا دنیایی که این خدا آفریده باشد هم دنیای گندی است. تف به دنیایی که این خدا آفریده.قطعا در مدح این خدا و این دنیا و این آدم ها. این زندگی سگی سگی هیچ چیزی ندارم بگویم جز اخ و تف.

خدایم را شکر که به خدایتان مومن نیستم. خدایتان ارزانی خودتان ، من نمی خواهم این خدا رو.با دستمال می گیرمش میدم به خودتون. مارو نجس نکنین لطفا.

من با تکبر از خدام حرف میزنه. خدای من عالیه. خدای من منو دوست داره. دعوا هم نمی کنیم. ازشم نمی ترسم. با هم رفیقیم. من می شینم با خدام حرف می زنم.نه به زبونی که حالیم نمی شه. حرف ها رو از حلقم در تلفظ نمی کنم. بهشت خدای منم هرزه سرا نیست. هیچکسم اونجا هَوَل و لاشی نیست. تو بهشت خدای من ، من و خدامو رفیقام. می شینیم گل می گیم گل می شنویم. هیچکس حرف مفت نمی زنه. هیچکس نامرد نیست. همه یکی ان. من تو بهشت خدام می شینم با بهشتایی حکم بازی می کنم.خونه ام درش به روی همه بازه. هیچکدوممون پشت سر اون یکی حرف نمی زنیم. نه که فقط تو بهشت اینجوری باشیم. همینجا هم تو مراممون نبود پشت هم صفحه بذاریم. اصن خدای من خدای با مراماست..خدای من لوتیه.

دنیا شم زیباس خدای من.بنده هاش تو دنیاش حال نمی کنن به خاطر اینکه یکم ازش دورن. برن اونور تر خیلی بیشتر حال می کنن. وگرنه خدای من همینجا هم با من هست. اصن من هرروزم حال می کنم که بیدار می شم. اگه هم یه روز اوقاتم تلخ میشه. یا تقصیر خودمه یا تقصیر بقیه این آدما. حیف زمین که روش راه میرن.

خدای من برای اونیه که باهاش حال میکنه. اونایی که بدشون میاد برن به همون خدای قاتل شکنجه گر گوش تلخ عوضیش بچسبن. این خداس دارین شما.

بابا هر چیزی رو سریع شبیه خودتون می کنین. اخه این دنیا چیش بده اگه همه آدم باشیم. خدا کجاش بده؟ اگه من حق یکی دیگه رو نخورم.تو حق یکی دیگه رو نخوری کسی فقیر میشه؟ مال طرفو می خوری بدبختش می کنی. بعد میگیم خدا خواسته طرف بدبخت باشه. بساز با این دنیا که فانی است. ایشالا مردی برات قبر درست می کنیم.تنها عکس العملی که به این گندی که ما انسانا بالا آوردیم انجام می دیم اینه که فقط می گیم حالمون داره بهم می خوره. همش حالمون بهم می خوره. تو صف وا می ستیم بالا میاریم.تو صفِ نون، وا می ستیم دونه دونه از نفر اول اظهار تهوع می کنن.همه هم استراتژیست. چیکار کنیم که چوب تو ماتحت بقیه کنیم ولی حالمون بهم نخوره از گندی که بالا آوردیم.چوب می کنیم. میگیم من نبودم. یه نفر از آسمون بود که اینکارو کرد.
آها آها. یادم اومد. خدا بود. خدا کرد. خدا کشت. خدا برد. کی میکشه خدا باشی. کی میگیره خدا باشی. کی می کنه خدا باشی.

ما هم سر بندگی فرو می یاریم. ولی این لعنتی همش اذیت می کنه.هر چقدم سرمو زدم تو این ضریحا. هی نامه انداختم تو چاه. شب قدر رفتم. فایده نداشت.خدا شوخی نداره.چوبش صدا داره. نه تنها چوبه صدا می ده. به تو هم می خوره صدا میدی. انگار تیر برق بهت خورده.صدا دبه می دی.

جمع کنید بابا.نفهمیدم چی گفتم. از کجا شروع شد به کجا رسید.
  • زَوَتار

نظرات  (۱)

اصن خدای واقعی مال ادم باحالاس، نیگا همین الان و خدام نیشسته باهام این حرف ارو می خونه می گه دمش گرمااا چه باحاله ایشون ... عالی بود، نیاز به فکر کردن و چند بار حودند داره اصن 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی